اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرخان

نویسه گردانی: FRḴAN
فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) یکی از سرداران خسروپرویزاست . وی ملقب به شهروراز (گراز کشور) بود. او را رومِزان هم می گفتند. این سردار بلاد عظیم شام و بیت المقدس را گرفت و به محاصره ٔ قسطنطنیه همت گماشت ، اما چون برای عبور از بغاز بسفر وسیله ای نداشت از هراکلیوس شکست خورد. (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشیدیاسمی صص 468-469). رجوع به شهروراز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فرخان . [ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ فَرْخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جوجه ها. جوجگان . رجوع به فَرْخ شود.
فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) پسر اردوان آخرین پادشاه اشکانی است که به روایتی اردشیر پاپکان دختر او را به زنی گرفته است . هرتسفلد معتقد است ...
فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) ابن دابویه . رجوع به ذوالمناقب فرخان شود.
فرخان زاد. [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) یا فرخزاد. وی کسی است که از طرف خسروپرویز مأمور گردآوری خراج عقب افتاده گردید و به دستور شاه ظلم بی پایان ...
ماه فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) قریه ای است در چهار فرسنگی میانه ٔ مغرب و شمال اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان خیر است که در ...
فرخان بالا. [ ف َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کهنه فرود بخش حومه ٔ شهرستان قوچان ، واقع در 3هزارگزی جنوب خاوری قوچان . ناحیه ای است جلگه ...
فرخان پایین . [ ف َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کهنه فرود بخش حومه ٔ شهرستان قوچان ، واقع در سه هزارگزی جنوب خاوری قوچان . ناحیه ای است ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.