اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرد

نویسه گردانی: FRD
فرد. [ ف َ رِ / ف َ رَ ] (ع ص ) یکتا و یگانه . (از منتهی الارب ). واحد و در این معنی فَرْد، به سکون راء، جایز نیست . (از اقرب الموارد).
- سیف فرد ؛ شمشیر باجوهر و بی عدیل . (منتهی الارب ).
- شی ٔ فرد ؛ چیز یگانه . (منتهی الارب ).
|| بی مانند و بی نظیر. (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
فرد. [ ف َ ] (ع ص ) تنها. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). متفرد. (اقرب الموارد). منفرد و مجرد. (ناظم الاطباء) : لاجرم تن آسان وفرد می با...
فرد. [ ف ُ رُ ] (ع ص ) بی عدیل . (از منتهی الارب ). متفرد. (اقرب الموارد). سیف فرد؛ شمشیر باجوهر و بی عدیل . (منتهی الارب ).
فرد. [ ف َ رُ ] (ع ص ) متفرد. (اقرب الموارد). یگانه و یکتا و منفرد. (منتهی الارب ).
فرد. [ ف َ ] (اِخ ) شمشیرعبداﷲبن رواحه است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
فرد. [ ف َ ] (اِخ ) یکی از دو کوهی که آنها را فردان گویند و در دیار سلیم است به حجاز. (معجم البلدان ). موضعی است . (منتهی الارب ).
فرد. [ ف َ ] (اِخ ) موضعی در نزدیکی بطن ایاد از دیار بنی یربوع بن حنظله . (معجم البلدان ). جایی است . (منتهی الارب ).
فرد. [ ف َ ] (اِخ ) یا فردالشجاع . ستاره ای است . (اقرب الموارد). کوکبی که به 23 درجه ٔ جنوب قلب الاسد مائل به مغرب در صورت شجاع است و آن ...
فرد. [ ف ُ ] (اِخ ) ۞ جان . نویسنده ٔ انگلیسی . رجوع به فورد شود.
فرد. [ ف ُ ] (اِخ ) هنری ۞ . صنعتگر معروف امریکایی . رجوع به فورد شود.
(= شخص) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: هَنس (اوستایی) پاریْو pãriv (سنسکریت: پارتهیوَ) دِهین (سنسکریت)
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.