گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فرس نویسه گردانی: FRS فرس . [ ف ِ ] (ع اِ) گیاهی است ، یا آن قصقاص ۞ است ، یا بروق ، یا درخت دفلی . (منتهی الارب ). گیاهی است و بعضی گویند همان قصقاص است و نیز گفته اند بروق است و گروهی دیگر نیز آن را حبن دانند. (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی فرس اصطرلاب فرس اصطرلاب . [ ف َ رَ س ِ اُ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میخی باشد در وسط اصطرلاب قدری مرتفع از سطحه ٔ عنکبوت قطب و اصطرلاب را بدان استوار... روزبه نکتی نکهتی در لغت فرس اسدی به نکنی تصحیف شده عبدالله روزبه النکتی قدیمیترین شاعر پارسیگوی بومی هندوستان است که از او چند شعر به ما رسیدهاست. وی در روزگار سلطان مسعود غزنوی در لاهور زندگی میکر... فرص فرص . [ ف َ ] (ع اِ)خسته ٔ مُقْل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هسته ٔ مُقْل . || (مص ) بر رگ ِ گلوی کسی زدن . (منتهی الا... فرص فرص . [ ف ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ فُرصة. (اقرب الموارد) (غیاث ) : الدهر فرص والا فغصص . (از سندبادنامه ص 88). رجوع به فرصت و فرصة شود. فرث فرث . [ ف َ ] (ع اِ) سرگین شکنبه . (ترجمان ترتیب عادل بن علی ). سرگین . (فهرست مخزن الادویه ). سرگین در شکنبه . (منتهی الارب ) (از اقرب المو... فرث فرث . [ ف َ رَ ] (ع مص ) سیر گردیدن . (منتهی الارب ). سیر شدن . گویند: شرب علی فرث . (اقرب الموارد). || پراگنده ومتفرق گشتن قوم . (منتهی ال... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود