اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرساییدن

نویسه گردانی: FRSAYYDN
فرساییدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فرسودن . (یادداشت به خط مؤلف ). فرسائیدن :
نه گشت ِ زمانه بفرسایدش
نه این رنج و تیمار بگزایدش .

فردوسی .


|| فرسوده شدن :
دو روز و دو شب روی ننمایدا
همانا ز گردش بفرسایدا.

فردوسی .


چه گویی که فرساید این چرخ گردان
چو بی حد و مر بشمرد سالیان را.

ناصرخسرو.


رجوع به فرسائیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
فرسائیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) فرساییدن . فرسودن . فرسوده کردن . رجوع به فرساییدن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.