اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرمان روان

نویسه گردانی: FRMAN RWʼN
فرمان روان . [ ف َ ما رَ ] (ص مرکب ) فرمان روا. آنکه فرمانش را دیگران گردن نهند. نافذالامر :
هفت هارون بر در سلطان غیب
از چه سان فرمان روان دانسته اند.

خاقانی .


به اقبال این دو سردار کامکار و دو پادشاه فرمان روان اساس عدل و انصاف موضوع است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به فرمان روا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.