اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فروشی

نویسه گردانی: FRWŠY
فروشی . [ فْرَ / ف َ رَ وَ ](اِ) فروهر. فره وشی . رجوع به فره وشی و فروهر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خشت فروشی کردن . [ خ ِ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خشت فروختن . خشت بفروش رسانیدن .
خرده فروشی کردن . [ خ ُ دَ / دِ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خرده فروختن . مقابل عمده فروشی کردن . بازرگانی کوچک کردن .
خواربارفروشی از دوران پهلوی، خواربار فروشی‌ها، کیک و شکلات، بستنی، نوشیدنی، سیگار، روزنامه و مجله، غذاهای آماده و تنقلات نیز می‌فروشد؛ هرچند غالباً آن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.