فستقی . [ ف ُ ت ُ ] (ص نسبی ) رنگی است سبز به زردی مائل مشابه به رنگ مغز پسته و این معرب پسته ای است . (غیاث ). به رنگ پسته . سبز روشن . (یادداشت بخط مؤلف ). آنچه به رنگ فستق باشد و به سبزی زند،گویند: جبة فستقیة. (از اقرب الموارد)
: ماه فروردین حریر فستقی بخشیده بود
مر درخت باغ رازو باغ شد زینت پذیر.
سوزنی .
کرته ٔ فستقی بدرد چرخ
تا بمرغ نواگر اندازد.
خاقانی .
کله کج کرده می آیی قبای فستقی در بر
کمانکش چشم بادامت چو ترکی کز کمین خیزد.
خاقانی .
این فندق شکل فستقی رنگ
بر فندقی سرم زند سنگ .
نظامی .
رجوع به فستق شود.