اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فسوسی

نویسه گردانی: FSWSY
فسوسی . [ ف ُ ] (ص نسبی ) افسوسی . مسخره . مستهزء. هزال . دلقک . (یادداشت بخط مؤلف ) :
به بخشش نباشد ورا دستگاه
فسوسی بخواند بزرگش ، نه شاه .

فردوسی .


مر مؤذن را چون نانی دشوار دهی ؟
مر فسوسی را دینار جز آسان ندهی .

ناصرخسرو.


گفت تا اکنون فسوسی بوده ام
وز طمع در چاپلوسی بوده ام .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.