اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فصاد

نویسه گردانی: FṢAD
فصاد. [ ف َص ْ صا ] (از ع ، ص ) آنکه رگ کسان را فصد کند. رگزن . (فرهنگ فارسی معین ). مبالغت در فصد. وزن فعال از این ریشه در لغت عربی رایج نیست :
فصاد بود صبح که قیفال شب گشاد
خورشید طشت خون و مه عید نشترش .

خاقانی .


ده انگشت چنگی چوفصاد بددل
که رگ جوید از ترس و لرزان نماید.

خاقانی .


کوزه ٔ فصاد گشت سینه ٔ او بهر آنک
موضع هر مبضع است بر سر شریان او.

خاقانی .


زند بر هر رگی فصاد صد نیش
ولی دستش بلرزد بر رگ خویش .

نظامی .


ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی
نیش را ناگاه بر لیلی زنی .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
فساد آوردن . [ ف َ / ف ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) فتنه انگیختن . آشوب به پا کردن . رجوع به فساد انگیختن ، فساد پیوستن و فساد کردن شود.
فساد پیوستن . [ ف َ / ف ِ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مص مرکب ) فساد انگیختن . فتنه و آشوب بپا کردن . یاغی شدن : اگر بر آن برفتندی این مرد فسادی نپیو...
فساد انگیختن . [ ف َ / ف ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) آشوب و فتنه به پا کردن . یاغی شدن . سر به شورش برداشتن . قیام کردن : باشد که سوی ختلان و چ...
در کون و فساد (به یونانی: On Generation and Corruption- Περὶ γενέσεως καὶ φθορᾶς) (به انگلیسی: On Generation and Corruption) رساله‌ای فلسفی از ارسطو ا...
عالم کون و فساد. [ ل َ م ِ ک َ ن ُف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیای فانی وعالم سفلی است . (برهان ) (آنندراج ). و از آن جهت عالم ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.