فل
نویسه گردانی:
FL
فل . [ ف ُل ل ] (ع اِ) آنچه برافتد از چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به فَل ّ شود. || زمینی که باریده شود و گیاه نرویاند. در اقرب المواردبه فتح اول ضبط شده است . || زمین که چند سال باران نرسیده آن را. || زمین باران نارسیده میان دو زمین رسیده . || زمین بی آب وگیاه . ج ، افلال ، فَل ّ. رجوع به فَل ّ شود. || زمین خشک بی نبات . (منتهی الارب ). رجوع به فِل ّ شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فل . [ ف ُ ] (اِ) نیلوفر باشد.(برهان ). نیلوفر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نیلوفر و نیلوفل شود. || بیخ نیلوفر، و بعضی گویند بیخ نیلوفر هند...
فل . [ ف َل ل ] (ع اِ) رخنه ٔ روی شمشیر. ج ، فلول . (منتهی الارب ). واحد فلول است ، و آن شکستگی هایی است در تیزی شمشیر. (از اقرب الموارد). ...
فل . [ ف ِل ل ] (ع اِ) فُل ّ. زمین بی گیاه . || موی تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تری . (منتهی الارب ).
فل . [ ف ُ ] (ع اِ) گاهی برای کنایت از یک تن گویند: یا فل ، و برای دو تن گویند: یا فلان ، و جمع را یا فلون گویند. (از منتهی الارب ). رجوع ب...
فل ء. [ ف َل ْءْ ] (ع مص ) تباه گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
پف فل . [ پْف ِ / پ ِ ف ِ ف ِ ] (اِخ ) ۞ تئوفیل - کُنار. داستانسرا ۞ و ادیب آلمان متولد در کلمار بسال 1736 م . و متوفی در همان محل بسال 180...