گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فلاطن نویسه گردانی: FLAṬN فلاطن . [ ف َ طُ ] (اِخ ) افلاطون : نقش فرسوده ٔ فلاطن رابر درِ احسن الملل منهید.خاقانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی حب فلاطن حب فلاطن . [ ح َب ْ ب ِف َ طُ ] (اِ مرکب ) حب میعة. (قانون ابوعلی سینا). فلاتن فلاتن . [ ف َ ت ُ ] (اِخ ) مخفف فلاتون (فلاطون )، و او حکیمی بوده است در زمان عیسی علیه السلام (!). (برهان ). رجوع به فلاطون ، فلاطن و افلاط... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود