اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فلانه

نویسه گردانی: FLANH
فلانه . [ ف ُ ن َ / ن ِ ] (از ع ، ضمیر مبهم ) کنایه از نامهای مردم . (منتهی الارب ). زنی غیرمعلوم . مؤنث فلان . (فرهنگ فارسی معین ) :
نه گویند کاین خانه بد مر فلان را
به میراث ماند از فلان با فلانه .

ناصرخسرو.


دختر و مادَرْت از این ستانه برون شد
رفت بد و نیک ، شد فلان و فلانه .

ناصرخسرو.


ای فلانه که تو را رنجانیده است ؟ (تاریخ قم ). رجوع به فلان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
فلانة. [ ف ُ ن َ ] (ع ضمیر مبهم ) مؤنث فلان . زنی غیرمعلوم . غیرمنصرف است و تنوین نمی گیرد: ذَهَبَت ْ فُلانةُ. (از اقرب الموارد) (از المنجد): ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.