اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فن ء

نویسه گردانی: FN ʼ
فن ء. [ ف َن ْءْ ] (ع اِ) گروه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
فن فن . [ ف ِ ف ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت بینی در حالت زکام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فن و فن شود.
فن . [ ف َن ن ] (ع اِ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گونه . ج ، افنان ، فنون . (منتهی الارب ). نوع از چیزی ، و توسعاً به معنی صناعة و ...
فن . [ ف َن ن ] (ع ص ، اِ) هو فن علم ؛ او نیکوپاینده و قیام ورزنده در علم است . (منتهی الارب ).
فن هامر. [ ف ُ م ِ ] (اِخ ) ۞ یکی از ایران شناسان آلمان در قرن 19 م . است که در ادبیات ایران کار کرده و از جمله ٔ آثار او در این باب ترجم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شگرد شناسی
فن و فن . [ ف ِن ْ ن ُ ف ِن ن / ف ِ ] (اِ صوت ) آوازی که از بینی به هنگام گرفتگی آن و زکام برآید. (فرهنگ فارسی معین ). فِن فِن .- فن و ف...
پاک فن . [ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ ترکیبی سیم فام از مِس و نیکل و روی که به چین از آن اوانی و ظروف کنند.
شوم فن . [ ف َن ن / ف َ ] (ص مرکب ) که فن و شیوه بد دارد. که فن منحوس دارد. بدرفتار : مستهان و خوار گشتند از فتن از وزیر شوم رای و شوم فن .م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.