اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فوت شدن

نویسه گردانی: FWT ŠDN
فوت شدن . [ ف َ / فُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درگذشتن . مردن . (یادداشت مؤلف ). || از بین رفتن . از دست رفتن . فائت شدن . (فرهنگ فارسی معین ) : وهیچ عبارت و تسبیح از او فوت نشد. (قصص الانبیاء).
گر فوت شود یکی نواله
بر چرخ رسد نفیر و ناله .

خاقانی .


چون به خوابی صبح از ایشان فوت شد
روز را رطل گران درخواستند.

نظامی .


مصلحتی فوت شود که تدارک آن ممتنع بود. (گلستان ).
سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار
وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را.

سعدی .


ما اجر از عبادت ناکرده می بریم
هر طاعتی که فوت شود بی ریاتر است .

کلیم .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
فوت شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به سرعت و به آسانی حفظ شدن . || تبدیل به بخار شدن : فوت شد رفت هوا. (از فرهنگ فارسی معین ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.