اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فهمی

نویسه گردانی: FHMY
فهمی . [ ف َ ] (اِخ ) از شعرای دارالمؤمنین کاشان است . طبع خوشی داشته .صاحب دیوان بوده اما چون تحصیل مراتب علمی نکرده کلامش از عیب خالی نیست . این چند شعر از او نوشته شد:
تو ساده لوحی دل بین که در سر راهی
نکرده وعده نشاند به انتظار مرا.
بیت دیگر:
مرا هجر اینقدر آزار کرده ست
که از وصل توام بیزار کرده ست .

(از آتشکده چ سنگی ص 245).


فهمی کاشی ، رند و نامرد است و اوقات خود را به تجارت میگذراند، عاشق پیشه هم هست ولی عشقش پایدار نیست . طبع شعر خوبی دارد و این بیت از اوست :
تو از کس نگذری کش رخنه ای در جان نیندازی
من از حیرت نمی دانم که زخمی خورده ام یا نه .
و نیز این ابیات :
باز اشکم سر آرایش مژگان دارد
بازم انگشت ملاقات به دندان دارد.

#


خانه ام شد بس که گرم از آه آتشبار من
میگریزد آفتاب از سایه ٔ دیوار من .

(از مجمعالخواص صادقی کتابدار ص 200).


وی از شعرای روزگار صفویه است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
علی فهمی . [ ع َ ف َ ] (اِخ ) کامل بن علی محمد. رجوع به علی کامل شود.
حسن فهمی . [ ح َ س َ ف َ ] (اِخ ) اسماعیل مدرس مدرسه ٔ «محاسبة و تجارت » در قاهره و مدرس هنرهای زیبا در بولاق بود. او راست : «حسابات العمولة و...
حسن فهمی . [ ح َ س َ ف َ ] (اِخ ) آلاشهر شیخ الاسلام رومی . درگذشته ٔ 1298 هَ . ق . او راست : الاحکام المرعیة و جز آن که در هدیة العارفین ج 1 ص ...
حسن فهمی . [ ح َ س َ ف َ ] (اِخ ) (افندی ) امین . او راست : کتاب الهندسة چ مصر. (معجم المطبوعات ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.