اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فیران

نویسه گردانی: FYRʼN
فیران . (نف ، ق ) در حال فیریدن . فیرنده . (یادداشت مؤلف ) :
اگرچه خر به نیسان شاد و فیران و دنان باشد
زبهر خر نمیگردد به نیسان دشت چون بستان .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
فئران . [ ف ِءْ ] (ع اِ) ج ِ فأر. رجوع به فأر شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.