اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاضی

نویسه گردانی: QAḌY
قاضی . (اِخ ) در کتب رجال لقب حسن بن اسحاق است . رجوع به حسن بن اسحاق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) کاشانی . رجوع به قاضی کاشانی محمد شود.
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معصوم از مردم شوشتر و قاضی آن شهر بود. این بیت او راست :گیرم که در لباس توان کرد عاشقی دیوانگی چگونه ...
قاضی یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن رافع، مکنی به ابن شداد. رجوع به ابن شداد بهاءالدین شود.
قلعه قاضی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 2هزارگزی جنوب باختری تویسرکان و یک هزارگزی جنوب راه ...
قلعه قاضی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شمیل ، بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ، واقع در 50هزارگزی شمال خاوری بندرعباس سر راه مالرو کشک...
قلعه قاضی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول ، واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری دزفول و 10هزارگزی جنوب ...
قنات قاضی . [ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 48هزارگزی شمال کرمان سرراه مالرو درختنگان به راور. مو...
قنات قاضی . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده سرد بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 88هزارگزی جنوب بافت . سر راه فرعی بافت به دولت آباد...
قاضی کویی . (اِخ ) خالسدون . خالگیدونیا. قصبه ای است در نزدیکی استانبول و در گوشه ٔ جنوبی مدخل مرمره به بغاز استانبول تابع اسکدارو جزء شهر ا...
قاضی کویی . (اِخ ) در بلغارستان و نیز در ولایت ادرنه چهار و پنج قصبه ٔ کوچک یاقریه ٔ بزرگ بدین نام هست . (از قاموس الاعلام ترکی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.