قاط
نویسه گردانی:
QAṬ
قاط. [ قاطط ] (ع ص ) نرخ گران .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال وردنا ارضاً قاطاً ای غالیاً سعرها؛ وارد شدیم در زمینی که گران بود نرخهای آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
غات . (اِخ ) ۞ سلسله ای از کوههای هند که اوائل دشت دکن را در ساحل بحر عمان (غات غربی ) و در ساحل خلیج بنگاله (غات شرقی ) را تشکیل میده...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قات شدن . [ ش ُ دَ ](مص مرکب ) ... مهره ؛ پیوستن یکی از دو مهره ٔ خانه ٔ یک به مهره یا مهره های خانه ٔ دوازدهم با شش و بشی درنرد. متصل شدن...
غات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی است در بازی نرد: غات شد؛ یعنی یک مهره که فرد است بمهره های جفت متصل گشت ، یا مهره ٔ فردی که در ...