اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاع صفصف

نویسه گردانی: QAʽ ṢFṢF
قاع صفصف . [ ع ِ ص َ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیابان مستوی : فیذرها قاعاً صفصفاً لاتری فیها عوجاً و لا امتا. (قرآن 106/20 و 107).
عنبر اشهب روید اگر از گیسوی او
تای یک موی ببخشند به قاع صفصف .

سوزنی .


نسف از فر خرامیدن تو یافت کنون
فرّ فردوس اگر بود چو قاع صفصف ۞ .

سوزنی .


کاروان سبزه تا از قاع صفصف کرد ارم
صف صف از مرغان روان بر کاروان افشانده اند.

خاقانی .


قاع صفصف دیده وصف صف سپهداران حاج
کوس رااز زیردستان زیر و دستان دیده اند.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.