اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاف

نویسه گردانی: QAF
قاف . (اِ) به سریانی قشر است و به معنی رعی الابل نیز آمده . (فهرست مخزن الادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۷ ثانیه
اشاره به واژهء قرمساق که دو سر آن، حرف "قاف" دارد. رجوع کنید به [dehkhodaworddetail-ac7cbb04fc64444e9bf1843b547d8df9-fa.html قرمساق]
قاف و دال . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علامت اختصاری قول و دلیل . قول و دلیل . || مزخرف . هرزه . || هرزه گوئی . || هرزه کاری . || طم...
قاف و لام . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از «قل ». اشاره است به آیه ٔ: اذا قضی امراً فانما یقول له کن فیکون . (قرآن 117/2 و 47/3) ...
قاف الرقبه . [ فُرْ رَ ق َ ب َ ](ع اِ مرکب ) پوست گردن . (ناظم الاطباء): اخذه بقاف رقبته ؛ او را گرفت به پوست گردن وی . (ناظم الاطباء).
آلبانیای قفقاز[۱] یا اَغوانک (به ارمنی:Աղվանք) دولتی بود که در اواخر دوران هلنیستی در اواخر سدهٔ دوم پیش از میلاد در سرزمین اران (در جمهوری آذربایجان ...
حا میم عین سین قاف . [ ع َ ] (اِخ ) ح . م . ع . س . ق . نام سوره ٔ 42 قرآن مجید است . سورةالشوری . رجوع به حمعسق شود.
غاف . (ع اِ) نوعی از درخت که میوه اش نیک شیرین باشد یا آن ینبوت است . (منتهی الارب ). شجر له ثمر حلو جداً و قیل هو الینبوت ،الواحدة غافة. ...
غاف . (اِخ ) موضعی در عمان که بسبب زیادی غاف در آن بدین اسم نامیده شده است . عبیداﷲبن الحر گفته است :جعلت قصورالازد مابین منبج الی الغ...
غاف نوعی درخت است در جنوب ایران باعمری بیش از صد سال و تنومند چوب آن در ساخت کشتی چوبی به اسم جهاز کاربرد دارد .کهور
قعف . [ ق َ ع َ ] (ع اِ) کوههای خرد که برخی بر برخی دیگر قرار دارد. (اقرب الموارد). کوه خرد بر همدیگر خاصه . (منتهی الارب ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.