قال قال
نویسه گردانی:
QAL QAL
قال قال . (اِ مرکب ) گفتگوی بسیار. || منازعه در گفتگو. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
قال و قول . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع )هیاهو. قال و قیل . قیل و قال . قال مقال . قال قال .
قال و قیل . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) گفتگو. (مهذب الاسماء). هیاهو. سر و صدا : اگر میخواهد که از اینهمه قال و قیل برهد و طمع جهانیان از ول...
قال و مقال . [ ل ُ م َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) گفتگو. هیاهو : من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی میکشم از برای تو.حافظ.
قیل وقال . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قال و قیل . گفت و شنید. مباحثه . (انجمن آرای ناصری ) : از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز ...
داد و قال . [ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داد و فریاد. هیاهو. فریاد و فغان .
بی قیل و قال . [ ل ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + قیل + و + قال ) بی بحث و گفتگو. بی جر و بحث . بی داد و فریاد : ای لقای تو جواب هر سؤال مشکل از...
قال چاق شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نزاع . جنگ پیدا شدن (در لهجه ٔ اصفهانی ).
قال چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سر و صدا راه انداختن . جنگ و نزاع کردن .
قیل و قال کردن . [ ل ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) کنایه از بحث و مباحثه و گفتگو کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || داد و فریاد کردن . (فرهنگ فارسی ...