قالی
نویسه گردانی:
QALY
قالی . (ع ص ) بریان سازنده . (آنندراج ).طباخ . قلیه پز. (ناظم الاطباء). || دشمن دارنده . (آنندراج ). سخت ناپسنددارنده . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قالی . (اِ) قسمی از گلیم پرزدار منقش گرانبها که خالی نیز گویند.(ناظم الاطباء). مهمترین محصول صنعتی ایران در عصر حاضر قالی و قالیچه ٔ دست با...
قالی . (اِخ ) بنقل احمدبن یحیی ، زنی است که بحکومت ارمنستان رسید. رجوع به قالی قلا شود.
قالی . (اِخ ) دهی است به حدود مرغزار. قالی میوه ٔ اندک دارد و غلات فراوان . (نزهةالقلوب چ بریل ج 3 ص 123). مرغزار قالی بر کنار آب پرواب ...
قالی . (ص نسبی ) نسبت است به قالیقلا. (الانساب سمعانی ). رجوع به قالیقلا شود.
قالی . [ لی ی ] (اِخ ) اسماعیل بن قاسم مکنی به ابوعلی یکی از ادیبان و دانشمندان است . رجوع به ابوعلی قالی در همین لغت نامه و معجم البلد...
قالی باف . (نف مرکب ) بافنده ٔ قالی .
قالی باف . (اِخ ) دهی جزء دهستان اختر پشتکوه بخت فیروزکوه شهرستان دماوند. و در 54هزارگزی جنوب فیروزه کوه و 18هزارگزی شمال راه شوسه ٔ گرمسا...
قالی شور. (نف مرکب ) قالی شوی . شوینده ٔ قالی .
قالی قلا. [ ق َ ] (اِخ ) شهری است در ارمنستان کبیر از نواحی خلاط از نواحی منازجرد از نواحی ارمنستان چهارم . احمدبن یحیی گوید: از عهد انوشیروا...
میان قالی . (اِ مرکب ) قالی که در وسط اتاق افکنند و بر دو سوی آن ، دو کناره ، و بر سر آن ، سرانداز افکنند. قالی عریض که میان دو کناره زیر سرا...