اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاهر

نویسه گردانی: QAHR
قاهر. [ هَِ ] (ع ص ) شکننده ٔ کامها. (مهذب الاسماء). چیره . غالب . مقهورکننده . (مهذب الاسماء) :
قوی کننده ٔ دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار.

فرخی .


در شهری مقام مکنید که در او حاکمی عادل و پادشاهی قاهر نباشد. (تاریخ بیهقی ). باید دانست نیکوتر که نفس گوینده پادشاه است مستولی و قاهر و غالب . (تاریخ بیهقی ).
بر اهل بدعتی به سخن غالب
بر مال و نعمتی به سخا قاهر.

سوزنی .


وجودش بر همه موجود قاهر
نشانش بر همه بیننده ظاهر.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قاهر. [ هَِ ] (اِخ ) (ملک ...) محمدبن ملک منصورسیف الدین قلاون . وی پس از کشته شدن برادرش ملک اشرف به دست بیدره به سال 693 هَ . ق . در ...
قاهر با. [ هَِ رُ بِل ْ لاه ْ ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن احمد معتضدعباسی (287 - 339 هَ . ق .)، نوزدهمین خلیفه از خلفای عباسی که به سال 320 هَ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.