قأش
نویسه گردانی:
QAŠ
قأش . [ ق َءْش ْ ] (ع اِ) رسن کشتی ، و این لغت عراقی است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قاش . (ترکی ، اِ)برشی از خربوزه . (منتهی الارب ). قاچ . || ریزه . پاره . قطعه . (ناظم الاطباء). رجوع به قاچ شود.
قاش . (ترکی ، اِ) قسمت جلو زین اسب که از چوب یا شاخ یا فلز سازند. قاش زین ، قاچ زین (کاتب ). کوهه ٔ زین . قرپوش .- امثال : قاش زین را بگی...
قاش . (ع اِ) معرب قسی ، پولی که نقره ٔ آن پست و سخت باشد. (المعرب جوالیقی ص 257). احمد محمد شاکر در حاشیه گوید: تعریب کلمه خطا است و درست ...
قاش . (ع اِ) نوعی ماهی در رود نیل که پوزه ٔ بسیار دراز شبیه به نوک مرغ دارد و ماهی پرگوشت و خوش طعمی است . (دزی ج 2 ص 295).
قاش . (اِخ ) قصبه و مرکز بخشی است در افغانستان در جانب شرق سیستان و 275هزارگزی مغرب رودخانه ٔ هیرمند در ساحل چپ نهر قاشرود از توابع هیرمند....
قاش . (اِخ ) قصبه ای است در ترکیه در ولایت قونیه در سنجاغ تکه و در 62هزارگزی انطاکیه واقع است . بخش قاش ناحیه ٔ مثلثی شکلی است که در منت...
ساری قاش . (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 35 هزارگزی شمال خاور نوبران . کوهستانی و سردسیر، آب آن از چ...
گوگ قاش . (اِخ ) دهی است از دهستان گاوبازه شهرستان بیجار. واقع در 15000گزی جنوب باختری پیرتاج ، کنار راه مالرو کاکاعباس به کچه گنبد. کوهستا...
قعش . [ ق َ ] (ع اِ) برنشستنی است شبیه هودج . (منتهی الارب ). مرکبی است از مراکب زنان چون هودج . (اقرب الموارد). ج ، قُعوش . (منتهی الارب ...
قعش . [ ق َ ] (ع مص ) گرد آوردن و جمع کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خمانیدن سر چوب به سوی خویش . (منتهی الارب ) (آنندراج ): قعش ...