قباله
نویسه گردانی:
QBALH
قباله . [ ق َ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضاء بخش اردکان شهرستان شیراز. در 67000 گزی جنوب خاور اردکان و 3000 گزی راه فرعی بیضا به زرقان واقع است و 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قباله پیچ . [ ق َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) یک طاقه یا نیم طاقه ٔ شال کشمیری یا ترمه یا جامه ٔ گرانبهای دیگر که قباله ٔعروس در آن پیچند و شب ع...
قباله جات . [ ق َ ل َ / ل ِ ] (اِ) ج ِ قباله . رجوع به قباله شود.
قباله کهنه . [ ق َ ل َ / ل ِ ک ُن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) در تداول ، کسی را گویند که از تمام خصوصیات ملکی یا قضیه ای یا واقعه ای مطلع باشد.
قباله نویس . [ ق َ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) قباله نویسنده . صکاک . چک نویس . کسی که ترزده وقباله و عقدنامه نویسد. (ناظم الاطباء) : همه صرف خ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قباله ٔ زناشوئی . [ ق َ ل َ / ل ِ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقدنامه . (ناظم الاطباء). رجوع به قباله شود.
قباله[۱]، کابالا یا کبالا (به عبری: קַבָּלָה) (به عربی: قبّالة) (به انگلیسی: Kabbalah) از نظر لغوی به معنای قبولکردن است و در اصطلاح سنت، روش، مکتب و...
قَبَله (به ترکی آذربایجانی:Qəbələ) نام بخشی در شمال جمهوری آذربایجان است که مرکز آن شهر تاریخی قبلهاست. در این بخش یک سامانه هشدار رادار وجود دارد که...
قبالة. [ ق َ ل َ ] (ع اِمص ) پدرفتار شدن . (اقرب الموارد). پدرفتاری و کارسازی عمل . اسم است تقبل را. (ناظم الاطباء). || عرافة: نحن فی قبال...