اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قدم کشیدن

نویسه گردانی: QDM KŠYDN
قدم کشیدن . [ ق َ دَ ک َ / ک ِدَ ] (مص مرکب ) قدم گشادن . کنایه از راه رفتن . || بازماندن از رفتار. (آنندراج ) :
چو مور خسته از آن میکشم قدم از راه
که توشه ای بجز از ضعف نیست در کمرم .

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


ز رستاق هذیان قدم میکشم
به شهر بلاغت گذر میکنم .

ملافوقی (از آنندراج ).


رجوع به قدم گشادن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.