قدمی
نویسه گردانی:
QDMY
قدمی . [ ق ُ دَ می ی ] (ص نسبی ) (ثوب ...) جامه ای است که در قُدَم و منسوب بدان است . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قدمی . [ ق ُ دَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قدم و آن موضعی است . (منتهی الارب ). رجوع به قدم شود.
قدمی ئیل . [ ] (اِخ ) (حضور خدا) شخصی لادی که خود و اولاده اش بازر و بابل از اسیری مراجعت نمودند. (کتاب عزرا 2:40). و بر کارکنان شغل بیت اﷲ ...
خوش قدمی . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ ] (حامص مرکب ) خوش شگونی . نیک پیی . مبارک قدمی . خجسته قدمی .
علی قدمی . [ ع َی ِ ق ُ دَ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن درویش بن حاتم بحرانی قدمی . ملقب به زین الدین . رجوع به علی بحرانی شود.
کاهل قدمی . [ هَِ ق َ دَ ] (حامص مرکب ) سست قدمی . کاهل قدم بودن . عمل کاهل قدم : نیست راهی که بکاهل قدمی طی نشودپای خوابیده عصایی است که...