اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قربان کردن

نویسه گردانی: QRBAN KRDN
قربان کردن . [ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فداکردن . به قربان کسی رفتن . قربان ساختن :
بعید نیست که گر تو به عهد بازآئی
به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان .

سعدی .


گوئی فلک ازبهر تهیه ٔ برگ عید، خانه های فارسیان را به وعید آن لشکر بی کیش قربان ساخت . (تاریخ وصاف چ بمبئی ص 21).
عید واله تو و جان داده به محرومی تو
عید نادیده جز او کس نکند قربان را.

واله هروی (از آنندراج ).


به روز عید چو قربان کنی حریفان را
مرا بگوی که دست تو را حنا بندم .

کلیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.