اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرشع

نویسه گردانی: QRŠʽ
قرشع. [ ق ِ ش ِ ] (ع اِ) کرمی که در سینه و گلو محسوس گردد. || چیز نمک مانندی است سپید که از اندام مردم برآید. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
غرشا. [ غ َ ] (اِ) قهر و غضب . (آنندراج ). تندی و غضب و تهور. غرش . غرشی : به لطف طبع باید لطف گفتارمکن غرشا دل کس را میازار (!).؟ (از فرهنگ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.