قرطاس
نویسه گردانی:
QRṬAS
قرطاس . [ ق ِ ] (ع اِ) نشانه از هر جرم که باشد. (منتهی الارب ). الغرض الذی یرمی . (اقرب الموارد). || (ص ) شتر گندمگون . || دختر سپید کشیده قامت . || شتر ماده ٔ جوان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) چادر مصری . (منتهی الارب ). برد مصری . (اقرب الموارد). || نامه هرچه باشد. || کاغذ. قرطس . (منتهی الارب ). ج ، قراطیس . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
قرطاس . [ ق ِ / ق ُ ] (ع اِ) کاغذ. (منتهی الارب ). صحیفه ای که بر آن نویسند. (اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل و نیز رجوع به کاغذ شود.
پاپیروس یا قرطاس گونه ابتدایی کاغذ بودهاست. پاپیروس از مغزهٔ گیاهی به نام علف بوریا تهیه میشد. علف بوریا گونهای جگن است که روزگاری به فراوانی در دل...
عمل قرطاس . [ ع َ م َ ل ِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عملی است که کاغذی بشکل اشرفی یا عباسی تراشیده و دعایی بر آن بدمند، بعینه زر مسکو...
نوعی بازی که با کارت انجام می گیرد. ورق بازی