قرع
نویسه گردانی:
QRʽ
قرع . [ ق َ رَ ] (ع مص ) مغلوب شدن در تیر انداختن . (منتهی الارب ). مغلوب شدن در مبارزه . (اقرب الموارد). || بی موی سر شدن به علتی . || پذیرفتن کنکاش را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: قرع فلان ؛ پذیرفت کنکاش را و بازایستاد از آنچه که فرمودند. (منتهی الارب ). || خالی شدن از مردم و خدم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قرع الفناء قرعاً؛ خالی شد درگاه از مردم و خدم . || (اِمص ) پیشی . (منتهی الارب ). سبق . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قراء سبعه . [ ق ُرْ را ءِ س َ ع َ / ع ِ ](اِخ ) مراد از قراء سبعه ، امامان مشهور قرأات هستند که در تنظیم قرآن و نقطه گذاری آن و تجوید قرائت ا...
قراء عشره . [ ق ُرْ را ع َ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) قراء سبعه اند با سه تن دیگر که عبارتند از: 1 -ابوجعفر مدنی اول 2 - یعقوب بصری 3 - خلف . و این ...
هفت قراء. [ هََ ق ُرْ را ] (اِخ ) هفت قرّا. عنوان هفت تن است که قرائت قرآن کریم از آنها نقل شده است و صاحب غیاث اللغات نام آنها را چنین...
باقری قرا. [ ق ِ ق َ ] (ترکی ، اِ) مرغی است وحشی و صحرایی و بیشتر در خارزارها بسر برد. سیه سینه . سُبری . باقرقره . و رجوع به باقریقره شود.