قرة
نویسه گردانی:
QR
قرة. [ ق ِ رَ ] (ع اِ) مرگامرگی . || گله ٔ گوسپندان . گویند: هو اکثر منه قرةً؛ گله ٔ گوسپندان او بیشتر است . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
قره گل . [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) قراگل . رجوع به قراگل شود.
قره گل . [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گل تپه ٔفیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 39 هزارگزی خاور سقز و 6 هزارگزی شمال ...
قره گل . [ ق َ رَ گ ُ] (اِخ ) دهی از دهستان چری بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 44 هزارگزی شمال باختری قوچان و 10 هزارگزی باختر شوسه ٔ قدیمی قو...
قره گل . [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بارمعدن بخش سرولایت شهرستان نیشابور که در 18 هزارگزی جنوب چکنه بالا واقع است . موقع جغرافیایی ...
قره لر. [ ق َ رَ ل ُ ] (اِخ ) قرالر. رجوع به قرالر شود.
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] (اِخ )یکی از بلوکات مهاباد. (جغرافیای غرب ایران ص 67).
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] (اِخ ) یکی از ناحیه های ارومیه است مشتمل بر هفده ده . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 177).
قره لر. [ق َ رَ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش میاندوآب شهرستان مراغه در قسمت جنوب خاوری بخش . ازشمال و خاور به دهستان چها...
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] (اِخ )دهی از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 18 هزارگزی اردبیل و 6 هزارگزی شوسه ٔ آستارا به اردبیل ....
قره لر. [ ق َ رَ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم خان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد که در 15 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 2 هزارگزی باختر مالرو بج...