اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قریر

نویسه گردانی: QRYR
قریر. [ ق َ ] (ع ص ) رجل قریرالعین ؛ مرد خنک چشم . (منتهی الارب ) :
ادب رابه من بود بازو قوی
به من بود چشم کتابت قریر.

ناصرخسرو.


بر سر لشکر کفار به هنگام نبرد
چشم تقدیر به شمشیرعلی بود قریر.

ناصرخسرو.


اقرار کن بدو و بیاموز علم او
تا پشت دین قوی کنی و چشم دل قریر.

ناصرخسرو.


|| (مص ) بانگ کردن مار. (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غریر. [ غ ُ رَی ْ ] (اِخ ) ابن هیازع بن هبةبن جماز الحسینی . امیر مدینه بود. به سال 825 هَ . ق . در قاهره درگذشت . (از تاج العروس ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.