قسامة
نویسه گردانی:
QSAM
قسامة. [ ق َ م َ ] (ع اِمص ) مصالحه ٔ میان مسلمانان و دشمنان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الهذنة بین العدو و المسلمین . (اقرب الموارد). ج ، قسامات . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (اِ) جماعتی که سوگند خورند بر چیزی و بگیرند آن را و یا گواهی دهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || سوگندهائی که تقسیم میشود بر اولیای قتیل چون ادعای خون کند بدون شاهد و بینه گویند: فلان قتل بالقسامة، و این را در صورتی گویند که اولیای آن قتیل بدون بینه و شاهد ادعای قتل بر کسی کنند، پس پنجاه سوگند میخورند که قاتل این قتیل فلان کس است ، و این اشخاص را که سوگند خورده اند قسامة مینامند. (ناظم الاطباء). رجوع به باب دیات شرایع شود. || (اِمص ) حُسن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جمال . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قسامة. [ ق َ م َ ] (ع مص ) خوب روی و صاحب جمال گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)(دهار) (زوزنی ). گویند: قسم قسامة؛ خوبروی و...
قسامة. [ ق ُ م َ ] (ع اِ) مال صدقة. (اقرب الموارد). صدقه . (منتهی الارب ). || آنچه قسام برای ذات خود جدا نماید. (اقرب الموارد) (منتهی الار...
قسامة. [ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن زهیر. از تابعان است . (منتهی الارب ).
قسامه. املاءِ فارسی واژۀ «قسامة». رجوع شود به قسامة، قسامة، و غیره.
قثامة. [ ق َ م َ ] (ع مص ) خاکسترگون شدن . (منتهی الارب ). رجوع به قثم شود.