قسور
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        QSWR
    
							
    
								
        قسور. [ ق َس ْ وَ ] (ع  اِ) شیر بیشه . (منتهی  الارب ). اسد. (اقرب  الموارد). قسورة. رجوع  به  قسورة شود.  ||  ج ِ قسورة.  ||  واحد قسورة. (اقرب  الموارد) (منتهی  الارب ).  ||  بابونج  را نامند. (فهرست  مخزن  الادویه ).  ||  به معنی  فودنج  نیز آمده . (فهرست  مخزن  الادویه ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        قصور. [ ق ُ ] (ع  مص ) بازایستادن  و فروماندن  و عاجز گردیدن . گویند: قصر عن  الامر قصوراً؛ انتهی  و کف  عنه  مع العجز. (اقرب  الموارد) (منتهی  الارب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قصور. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  نازلو از بخش  حومه ٔ شهرستان  ارومیه  در 6000 گزی  شمال  ارومیه  و 2000 گزی  خاور شوسه ٔ ارومیه  به  سلماس . موقع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کوتاهی کردن و کم کاری در امری
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کوتاهی، کم کاری، فروگذاری (دری) فرغش farqoŝ (پارتی: fraqoŝ)***فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بی قصور. [ ق ُ ] (ص  مرکب ) (از: بی  + قصور) بی جرم . بی گناه . (آنندراج ).  ||  بدون  کوتاهی .  ||  بی  عیب  ونقصان . کاملانه . (ناظم  الاطباء). رجوع...