قشلاق
نویسه گردانی:
QŠLAQ
قشلاق .[ ق ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سقز به بانه میان سقز و تموغه در 11000 گزی سقز. (از یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میانکوه بخش چاپشلو از شهرستان دره گز در 42 هزارگزی جنوب باختری چاپشلو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هو...
قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کهنه فرود بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 9 هزارگزی شمال باختری قوچان و یک هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی ...
قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 6 هزارگزی شمال باختری بجنورد و سر راه مالرو عمومی بجنورد به مانه . م...
قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم خان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورددر 15 هزارگزی شمال خاوری بجنورد و 7 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ عمومی بج...
قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالا از شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
قشلاق نام قدیم شهرگرمسار بوده ودشت گرمسارراخوار مینامیدند.
قیه قشلاق . [ ق َ ی َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل ، سکنه ٔ آن 496 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و...
قیه قشلاق . [ ق َ ی َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 147 تن . آب آن از چشمه سارها. محصول ...
کل قشلاق . [ ک َ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تپه قشلاق . [ ت َپ ْ پ َ ق ِ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش کرج است که در شهرستان تهران و هشت هزارگزی جنوب باختری کرج و یکهزارگزی باخ...