قشلاق
نویسه گردانی:
QŠLAQ
قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . واقع در 78 هزارگزی باختر سوریان و 14 هزارگزی شوسه ٔ شیراز به اصفهان . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 625 تن است . آب آن از قنات و رود قشلاق و محصولاتش غلات ، حبوبات ، چغندر، انگور و میوه ، شغل اهالی زراعت و گله داری و باغبانی و صنایع دستی زنان قالی بافی است . دبستان و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ینگی قشلاق . [ ی ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میشه پاره ٔ بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 14هزارگزی باختر کلیبر، با 251 تن سکنه . آب آن از...
قشلاق کردن . [ ق ِک َ دَ ] (مص مرکب ) تشتی . تشتیه . مقابل ییلاق کردن .
قشلاق کوشک . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران واقع در 45 هزارگزی باختر ری و 12 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ قم . این...
قشلاق قاضی . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 9 هزارگزی جنوب سقز و 4500 گزی شوسه ٔ سقز به بانه . موقع جغرافی...
قشلاق قباد. [ ق ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ترک شهرستان ملایر واقع در 39 هزارگزی شمال خاوری ملایر و 17 هزارگزی خاور شوسه ٔ ملایر به تهران ....
قویون قشلاق . [ ق ُ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قویون قشلاق . [ ق ُ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قشلاق گنجه . [ ق ِ گ َ ج َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 42 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 4 هزارگزی باختر...
قشلاق محمد. [ ق ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 36 هزارگزی شمال الیگودرز و 17 هزارگزی خاور ...
بالی قشلاق . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر که در25 هزارگزی خاوری اهر و هفت هزار و پانصدگزی شوسه ٔ اهر به ...