قطب الدین
نویسه گردانی:
QṬB ʼLDYN
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) ایلبک . از اطرافیان سلطان محمودبن سام بود. در زمان وی بر هند مستولی شد و دهلی را دارالملک ساخت و پس از وی غلامش شمس الدین به جای وی پادشاه شد و سلطان لقب یافت و مدتی سلاطین دهلی از نسل او بودند. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 412 و 413).
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
قطب الدین شیرازی . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) محمد حسینی ذهبی ، معروف به قطب الاقطاب . از بزرگان عرفا و مشایخ سلسله ٔ ذهبیه است . او راست : 1-...
قطب الدین شیرازی . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) محمودبن مسعودبن مصلح فارسی کازرونی اشعری شافعی ، مکنی به ابوالثناء. از اکابر علمای قرن هشتم ...
آی بیک قطب الدین . [ ب َ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ممالیک یا سلاطین مملوک دهلی (602-607 هَ .ق .).
قطب الدین قسطلانی . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ ق َ طَ ] (اِخ ) محمدبن احمد. رجوع به قسطلانی (محمدبن احمد) شود.
قطب الدین نیشابوری . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ نی / ن َ ] (اِخ ) محمدبن حسین . رجوع به قطب الدین کیدری شود.
قطب الدین نیشابوری . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ نی / ن َ ] (اِخ ) (شیخ ...) یحیی حاجی . خاندان ایشان از مشایخ کبار بوده اند و او مردی است بزرگ و در ه...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شاه قطب الدین محمود. [ ق ُ بُدْ دی م َ ] (اِخ ) ابن مبارزالدین محمد و برادر جلال الدین شاه شجاع . وی از سال 759 هَ . ق . تا سال 776 هَ . ق ....
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) ملکشاه . رجوع به ملکشاه شود.