قطر
نویسه گردانی:
QṬR
قطر.[ ق ُ طُ ] (ع اِ) عود که از آن بخور سازند. (اقرب الموارد). رجوع به قُطْر شود. || ج ِ قِطار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قِطار شود.
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قتر. [ ق َ ت َ ] (ع مص ) بخور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). قتر قتراً. (منتهی الارب ). || بلند گردیدن و منتشر شدن بو. (منته...