اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قطع

نویسه گردانی: QṬʽ
قطع. [ ق َ طَ ] (ع مص ) بریده شدن دست از بیماری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قطعت الید قطعاً و قَطْعةً و قُطعاً و قَطّاعاً؛ بانت بقطع او بداء عرض لها. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این ترکیب نادرست عامیانه است. درست آن «به قطع و یقین» است؛ یعنی قطعاً و یقیناً.
حجیة قطع. [ ح ُج ْ جی ی َت ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به قطع شود.
این واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آن اینهاست: یَواکِم، بوئیت، یوزیم (اوستایی) ژوئیت (اوستایی: چوئیت) اَپیگومان، ایوَر (پهلوی) یَستیام (سنسکریت: یَ...
راه سپردن؛منزل پیمودن من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم (حافظ)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قتع. [ ق ِ ] (ع اِ) خانه ٔ زنبور عسل در غارقریب تک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
قتع. [ ق َ ت َ ] (ع اِ) کرمک سرخ چوبخوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). یکی آن قتعه است . رجوع به قتعه (ابن بیطار) شود و گویند ...
قطا. [ ق َ ] (ع اِ) مرغی است که به فارسی آن را سنگخوار گویند، و گویند که آواز کردن قطا، در بیابان مسافران را دلیل باشد بر اینکه در اینجا ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.