اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قطع

نویسه گردانی: QṬʽ
قطع. [ ق ُ طَ ] (ع ص ) مرد بُرنده ٔ خویشی و آزارنده ٔ خویشان . (منتهی الارب ). گویند: رجل قطع؛ ای قاطع رحمه . (اقرب الموارد). قُطَعة. (منتهی الارب ). رجوع به قطعه شود. || (اِ) ج ِ قُطْعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قُطْعَة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قطا. [ ق َ ] (اِخ ) (ذوالَ ...)موضعی است . (معجم البلدان ). رجوع به ذوالقطا شود.
غطا. [ غ ِ ] (ع اِ) پرده . پوشش . رجوع به غطاء شود : دلیل مایه ٔ ناز و نواز گشت دلش غطای عالم ذل و نیاز گشت عطاش . سنائی .چون وحش پای بند س...
غطاء. [ غ ِ ] (ع اِ) پوشش . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء). پرده و پوشش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || سر دیگ و آن ت...
زرین غطا. [ زَرْری غ ِ ] (اِ مرکب ) پرده و پوشش زرین . پوشش زربفت .- خسرو زرین غطا ؛ کنایه از خورشید است : خادم این جمع دان و آب ده دستشان ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.