قعبلة
نویسه گردانی:
QʽBL
قعبلة. [ ق َ ب َ ل َ ] (ع اِمص ) به وزن و معنی قبعلة است .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قبعلة شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قابلة. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) قابله . نعت فاعلی مؤنث از قبول . پذیرنده . || زن شایسته . رجوع به قابل شود. || ماما. پیشدار. (زمخشری ). مام نا...
قابلة. [ ب ِ ل َ ] (اِخ )از نواحی صنعاء شرقی است در یمن . (معجم البلدان ).