قعط
نویسه گردانی:
QʽṬ
قعط. [ ق َ ] (ع اِمص ) بستن و تنگ کردن . || عمامه بستن . || سخت تنگ گرفتن بر غریم . || بددل شدن . (منتهی الارب ). || ضبط و نگاه داشتن . (اقرب الموارد). || فروتن و خوار گردیدن . (منتهی الارب ). || خشم گرفتن . || سخت بانگ و فریاد کردن . || سخت راندن ستور را. || راندن و دور کردن . || گشاده و وانمودن . || خشک شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ترسیدن . || افکندن . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قاط و قوط. [ طُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) غوغا. کب کب . (از فرهنگ رازی ). قارت و قورت .
قات شدن . [ ش ُ دَ ](مص مرکب ) ... مهره ؛ پیوستن یکی از دو مهره ٔ خانه ٔ یک به مهره یا مهره های خانه ٔ دوازدهم با شش و بشی درنرد. متصل شدن...
غات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی است در بازی نرد: غات شد؛ یعنی یک مهره که فرد است بمهره های جفت متصل گشت ، یا مهره ٔ فردی که در ...