قف
نویسه گردانی:
QF
قف . [ ق ُف ف ] (ع اِ) جای برجسته از زمین پست تر از کوه . (معجم البلدان ). زمین بلند. (منتهی الارب ). ما ارتفع من الارض . (اقرب الموارد). سنگهای به هم چسبیده مانند شتران پهلوی هم خوابیده که هیچ زمین همواری میان آنها نباشد، و این خود کوه است ولی ارتفاع ندارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چیزی است که به تبر ماند. (منتهی الارب ). شی ٔ کالفأس . (اقرب الموارد). || (ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) پشت چیزی . (منتهی الارب ). ظهر الشی ٔ. (اقرب الموارد). || حلقه ٔ تبر. || مردم اوباش و مردم باهم آمیخته از هر جنس . || ابر سیاه شبیه کوه . ج ، قِفاف ، اَقفاف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غف . [ غ َف ف ] (ع اِ) برگ خشک شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگ تری که خشک شود. (از اقرب الموارد). || (مص ) به حیله به دست آوردن . ب...
غف . [ غ ُف ف ] (ع اِ) قوت روزگذار. (ناظم الاطباء) در فرهنگها به این معنی غُفَّة آمده است . رجوع به غُفَّة شود.