اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قف

نویسه گردانی: QF
قف . [ ق ِ ] (اِ) تنگ . قرابه :
چون خر تشنه خیال هر یکی
از قف تن فکر را شربت مکی .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غف . [ غ َف ف ] (ع اِ) برگ خشک شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برگ تری که خشک شود. (از اقرب الموارد). || (مص ) به حیله به دست آوردن . ب...
غف . [ غ ُف ف ] (ع اِ) قوت روزگذار. (ناظم الاطباء) در فرهنگها به این معنی غُفَّة آمده است . رجوع به غُفَّة شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.