اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قفا خوردن

نویسه گردانی: QFA ḴWRDN
قفا خوردن . [ ق َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) پی گردنی خوردن . پس گردنی خوردن . ضرب دیدن . آسیب دیدن :
گدائی که از پادشه خواست دخت
قفا خورد و سودای بیهوده پخت .

سعدی .


از آن تیره دل مردصافی درون
قفا خورد و سر برنکرد از سکون .

سعدی .


دگر هرکه بربط گرفتی به کف
قفا خوردی از دست مردم چو دف .

سعدی .


به خردی بخورد از بزرگان قفا
خدا دادش اندر بزرگی صفا.

سعدی .


قفا خورند و ملامت کشند و خوش باشند
شب فراق به امّید بامدادوصال .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.