قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق َ ل َ ع َ ] (ع اِ) سنگ بزرگ از کوه برکنده بیرون جسته دشوارگذار صعب المرام ، یا سنگ سطبر ضَخم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، قِلاع ، قَلَع. (اقرب الموارد). || پاره ٔ بزرگ از ابر، یا کوهی است ، یا ابرپاره ٔ سطبر که کرانه ٔ آسمان را فراگیرد. ج ، قَلَع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حصار استوار در کوه . (اقرب الموارد). حصار و پناه جای بر کوه . (منتهی الارب ). || (ص ) ناقه ٔ بزرگ اندام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
قوچ قلعه پایین . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری بجنورد، سر راه شوسه ٔ بجن...
ینگی قلعه بالا. [ ی ِ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوش خانه ٔبخش باجگیران شهرستان قوچان ، واقع در 75000گزی شمال باختری باجگیران ، با 33...
نام روستایی است درشهرستان پیشوای ورامین روبروی بخش جلیل آباد واقع شده است وسکنه ی آن ازطایفه ی الیکایی میباشند.
قلعه بهاءالدین . [ ق َ ع َ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد، واقع در 21هزارگزی جنوب باختری بروجرد. و یکهزارگ...
قلعه بهاءالدین . [ ق َ ع َ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان قسمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری دورود، ک...
قلعه ابوالمهدی . [ ق َ ع َ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 67 هزارگزی شمال خاور زرقان و...
پامبوق قلعه سی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قلعه ٔ پنبه . قصبه ٔ کوچکی است بر خرابه های شهری قدیم موسوم به هیراپلیس و اپیکتاتوس حکیم رواقی مشهور ا...
چشمه قلعه کوه . [ چ َم َ ق َ ع ِ یا ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی شمال خاوری بیرجند وا...
قلعه سلیمانخان .[ ق َ ع َ س ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه ، واقع در 10هزارگزی باختر کوزران و یک هزارگزی نظر گاه . مو...
قلعه سلیمانخان . [ ق َ ع َ س ُ ل َ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش کن شهرستان تهران . سکنه ٔ آن 60 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).