اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قلعة

نویسه گردانی: QLʽ
قلعة. [ ق ُع َ ] (ع اِ) آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن . (منتهی الارب ). || مال عاریت : بئس المال القلعة. || (ص ) مال ناپایدار. || مرد سست که چون بر او حمله و بطش کنند، نپاید. || (اِ) آنچه از درخت برکنده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قُلَعة. || کوچ . (منتهی الارب ). ارتحال : الدنیا دار قلعة؛ ای ارتحال و انقلاع . نزلنا منزل قلعة؛ ای لانملکه (اقرب الموارد)؛ یعنی منزلم جای باش نیست یا ملک من نیست یا آنکه ندانم از این منزل گذرم کجا خواهد افتاد. و مجلس قلعة، مجلس که صاحبش را مرةبعداخری برخاستن ضرور افتد. (منتهی الارب ). به معنی اینکه نشیننده در آن برخیزد هرگاه گرامی تر از وی به مجلس آید. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
قوچ قلعه پایین . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری بجنورد، سر راه شوسه ٔ بجن...
ینگی قلعه بالا. [ ی ِ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوش خانه ٔبخش باجگیران شهرستان قوچان ، واقع در 75000گزی شمال باختری باجگیران ، با 33...
نام روستایی است درشهرستان پیشوای ورامین روبروی بخش جلیل آباد واقع شده است وسکنه ی آن ازطایفه ی الیکایی میباشند.
قلعه بهاءالدین . [ ق َ ع َ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد، واقع در 21هزارگزی جنوب باختری بروجرد. و یکهزارگ...
قلعه بهاءالدین . [ ق َ ع َ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان قسمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری دورود، ک...
قلعه ابوالمهدی . [ ق َ ع َ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 67 هزارگزی شمال خاور زرقان و...
پامبوق قلعه سی . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) قلعه ٔ پنبه . قصبه ٔ کوچکی است بر خرابه های شهری قدیم موسوم به هیراپلیس و اپیکتاتوس حکیم رواقی مشهور ا...
چشمه قلعه کوه . [ چ َم َ ق َ ع ِ یا ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی شمال خاوری بیرجند وا...
قلعه سلیمانخان .[ ق َ ع َ س ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه ، واقع در 10هزارگزی باختر کوزران و یک هزارگزی نظر گاه . مو...
قلعه سلیمانخان . [ ق َ ع َ س ُ ل َ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش کن شهرستان تهران . سکنه ٔ آن 60 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.