قلعی
نویسه گردانی:
QLʽY
قلعی . [ ق َ ل َ عی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به شهری بنام قلعه . (از انساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قلعی مغربی . [ ق َ عی ی م َ رِ بی ی ] (اِخ ) عمربن علی مغربی ، مکنی به ابوجعفر. از پزشکان و داروشناسان است . وی از مردم مغرب بود که تا ه...
قلای . [ ق َ ] (اِ) نوعی از اسب ، مگر در کتابی معتبر یافته نشده ، ظاهراً همان است که در بیان لفظ قله گذشت . (غیاث اللغات ).