قلی
نویسه گردانی:
QLY
قلی . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) ترکیبی است از قل به معنی غلام + «ی » علامت اضافه : محمد قلی ، عباسقلی ، حسنقلی .
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کلاته قلی . [ ک َ ت ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته قلی . [ ک َ ت ِ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قلی قشلاقی . [ ق ُ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل ، واقع در 36هزارگزی جنوب گرمی و 17هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به گ...
صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: صفی قلی بیگ خلف مرحمت پناه محمدعلی بیگ مرحوم مدتی کرک یراق پادشاه قدردان شاه عباس ماضی...
صفی قلی بیگ . [ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی آرد: صاحب جمع هیمه خانه نواب اشرف از قبیله ٔ اتراک است . در تمشیت امر مذکور چنانچه پسند خاطر باشد ...
صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: ولد ملک سلطان جارچی باشی . ملک سلطان از رستاق اصفهان بود بوسیله ای ملازم شاه عباس ماضی ...
صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: صفی قلی بیگ چرکس ولد قراخان . ایشان از اعاظم چرکسند. والد ایشان بوسیله ٔ حسن خدمات بیگلربیگ...
قلی الصباغین .[ ق َ یُص ْ ص َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) قلی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قلی شود.
چشمه شاه قلی . [ چ َ م َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان که در23 هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ اسدآباد و یک ...